رضا می نویسد :

ولی اگه دستشویی نبود الان 95 درصد روابط با شکست مواجهه میشد. بهترین بهانه واسه دیر جواب دادن دستشویی بودمه. مورد داشتیم 2 شب دسشویی بوده. 

رضا می نویسد :

ولی اگه دستشویی نبود الان 95 درصد روابط با شکست مواجهه میشد. بهترین بهانه واسه دیر جواب دادن دستشویی بودمه. مورد داشتیم 2 شب دسشویی بوده. 

رضا می نویسد :

یه بار خواستم تو خونه اعلام استقلال کنم، شروع کردم سیگار کشیدن...گوشیم یهو زنگ خورد سیگارو غورت دادم. بابام بود...میخواست بگه رسیدن شمال 

رضا می نویسد :

فضای محازی تا جایی خوبه که پای فامیل توش باز نشه که اگر باز شه میشه فضای جاسوسی

رضا می نویسد :

دلم واسه غروبای سانفرانسیسکو تنگ شده. خیلی وقته نرفتم اونجا...تقریبا از زمانی که بدنیا اومدم.

رضا می نویسد :

شما وست چت غیبت نزنه ما قول میدیم به همه بگیم از گاوای خوب روزگاری

رضا می نویسد :

اگر کل دیوارای خونتون رو با 5 هزارتومنی بپوشونی ارزون تر از کاغد دیواری خارجی در میاد.

رضا می نویسد :

با این قیمت دلار آدم جرئت نداره پای سفره شام بشینه چیزی بخوره..دیگه چه برسه به سفره عقد 

رضا می نویسد :

با این قیمت دلار آدم جرئت نداره پای سفره شام بشینه چیزی بخوره..دیگه چه برسه به سفره عقد 

رضا می نویسد :

دقت کردین پول تو جیبی یه بچه امریکایی از حقوق خیلیای ما بیشتره

رضا می نویسد :

آقایون داداشم ... یه دلار 10 هزار برار پول ما نیست...بلکه 100 هزار برابر پول ماست...پولمون ریاله...یادتون رفته ؟

رضا می نویسد :

کاش لاقل ما رو به عنوان برده بفروشن به کشواری اروپایی بفروشن. هم ما میریم خارج هم ارز وارد میشه.

رضا می نویسد :

پیشنهاد من اینه که کوله بارمون رو ببندیم و از طریق جاده ابریشم سرازیر بشیم به سمت اروپا. مگه مرزبانی چند تا سرباز داره؟ فوقش یه مقداری تلفات میدیم.

رضا می نویسد :

دلار از مرز 10000 گذشت 

 

اگر به اندازه دلار مرز ها رو طی میکردم الان تنگه جبل الطارق داشتم میرفتم.

رضا می نویسد :

یک واحد پول امیرکا براره با 110000 واحد پول ما. تو آمریکا با 110000 میشه دوتا پورشه ماکان بخری. تو ایران میشه با 110000 ریال میشه دوتا نون بربری و یه قالب پنیر بخری.

رضا می نویسد :

آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه. میدونی چرا ؟ چون دلارش داره همه غلطا و درست ها رو با هم میکنه.

رضا می نویسد :

پیش بینی شده تو روزای آینده 4 میلیون افغانی ایران رو ترک کنن. یکم زرنگ باشیم خوئمون رو قاطی اینا کنیم از مرز رد شیم . والا به قرآن...مملکته ما داریم ؟ میری سوار هواپیما میشی مقصدت بهشته...مملکته ما داریم ؟ واسه نون خوب گرفتن هم پارتی باید داشته باشی...مملکته ما داریم ؟ 

رضا می نویسد :

اگر دیروز دلار خریده بودیم، امروز کلی سود کرده بودیم. همش داریم فرصت هایی که دولت برامون میسازه رو از دست میدیم بعد تازه ناراحت هم هستیم. 

رضا می نویسد :

یعنی جوری شده الان موقعیت شعب ابی طالب از عربستان به ایران تغییر پیدا کرده 

رضا می نویسد :

لعنت به تو دنیا ، در اوج کودکی خود با توپ پلاستیکی ام هفت سنگ بازی میکردم ، به تماشای پسر شجاع ، خاله ریزه،زنان کوچک،بابا لنگ دراز و ... مینشستم و بعد با دوستانم یخمک های رنگی میخریدم . با لیزر خودم به دیوار عکس های مختلف میتاباندم ،بالش هایی که دور خود چیده بودم خانه ام شده بود . موقع درس زندگینامه آقای هاشمی و خانواده اش را در اجتماعی مرور میکردم و مدادم همیشه میشکست به جز استدلر ! با مداد رنگی کتاب " هدیه های آسمانی "را رنگ میکردم و هنگام درس روی نیمکت های خشک و بیجان مدرسه مینشستم و چقدر بعضی روز ها آزار دهنده بود نشستن ! زنگ تفریح با لیوان پلاستیکی ام که تا میشد...آب مینوشیدم و بسکویت های شکل دار خشک را میخریدم...(ادامه مطلب)

ادامه نوشته

رضا می نویسد :

سلام به همه دوستان گلم ، بعد از این همه اینستاگرام و تلگرام و هزارتا اپلیکیشن دیگه بعضیا هستن هنوووووز وبلاگ نویسی میکنن ، یعنی من خرابتونم بابا ، چقد زود گذشت همه چی...همه وبلاگ مینوشتن و چه سرگرمی بود . ای...یعنی در حد شایعه هم کسی دیگه به وبلاگ توجه نمیکنه . دوباره اومدم تا براتون مطالب جدید بزارم

رضا می نویسد :

اگه تو زندگیت اگه تمام درها به روت بسته شد و دیگه هیچ کاری نتونستی بکنی....تنها راه اینه که دستت رو رو به اسمون بلند کنی...ببری بالا...بالا...بالا و تا جایی که جون تو قالبت هست بکشی تو سرت....والا دیگه هیچ راهی به ذهنم نمیرسه !...O_o O_O o_O

رضا می نویسد :

مردی میخواست که خودکشی بکند.....

به بالای صخره رفت...

طنابی به گردن اویخت و به آن را به صخره بست...

مقداری سم خورد...

خود را اتش زد و پرت کرد....

درهمان لحظه تیری به خود شلیک کرد...

تیر طناب را قطع کرد ، مرد از حلقه آویز شدن نجات یافت وبه داخل آب افتاد و اتشش خاموش شد...

خوردن آب دریا باعث شد استفراغ کرده و سم از بدنش بیرون آید....ماهیگیری وی را پیدا کرد و به بیمارستان تعمین اجتماعی منتقل شد...اما به علت نبود امکانات در گذشت...!

رضا می نویسد :

آهای شمایی که با اخم میرین دست شویی...خو اخم نداره...دوست نداری نرو...والا :>

رضا می نویسد :

دقت کردین یه مرضی هست وقتی میخوای کاملا جدی حرف بزنی خندت میگیره ؟

رضا می نویسد :

لیوان میفته میشکنه

اگر بچه بشکنه : ای دست و پا چلفتی

اگر مادر بشکنه : قضا بلا بود

اگر پدر بشکنه : این لیوان اینجا چیکار میکنه ؟

دقت کردین آیا ؟؟!!!!!

رضا می نویسد :

مگه نباید برای پاسداشت زبان پارسی به تلفن بگیم دورگو؟ خو لامصب چرا به موبایل میگیم تلفن همراه؟

رضا می نویسد :

دقت کردین آیا که ما به بانک اعتماد میکنیم پولامون رو تحویلش میدیم....اما بانک خودکاراشم زنجیر کرده که ما ندزدیم ؟

رضا می نویسد :

دقت کردین ادکلن دویست هزار تومنی سه ساعت بوش نمیمونه...بعد یه سیگار دویست تومنی دودش بهت بخوره تا سه روز بوش میمونه ؟

رضا می نویسد :

دقت کردین توی فیلمای ایرانی ادم بدا همیشه بیلیارد بازی میکنن ؟