♠♥♣☺ سرگـــــــــــــــــرم شو ☺♣♥♠

سرگرم کننده،جالب و خواندنی،جک و اس ام اس،sms

♠♥♣☺ سرگـــــــــــــــــرم شو ☺♣♥♠

سرگرم کننده،جالب و خواندنی،جک و اس ام اس،sms

داستان یک جوان امروزی

چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر.


 رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »!


 گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دانشگاه.


 *رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ......*


 برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟ گفتم:« هنوز نه »


 گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی »


 رفتم دو سال خدمت سربازی را انجام دادم.


 برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟ گفتم: 


« فعلا کار  گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع!


تن لش! علاف! پاشو برو سر کار »
 

 رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »


 رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم »


 دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم»


 برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد »



 برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه کار نخواستند گفتند باید متاهل باشی ».  

 

گفتند:« باید کار داشته باشی تا بگذاریم متاهل شوی »


رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم».


گفتند:« باید متاهل باشی تا  به تو کار بدهیم »

 

 برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم دوباره دراز کشیدم


جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم!


رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی »
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد